نوشته شده توسط : یه دوست

 

خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی‌ کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقرپوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه بازآیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت

خداوندا تومسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،



:: بازدید از این مطلب : 175
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 30 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست
فقط یک بار به دنیا می آیی

فقط یک بار خداوند زندگی را به تو هدیه می کند

اما در سرایی دیگر خواهی بود

اگر این فرصت یک باره را از دست دهی

چه خواهی کرد

.

.

.

گر چه یکبار به دنیا می آیی

اما یادت باشد که هر صبح ، تولدی دوباره است:

تولدی از خود ، با خود و به دست خود

:: بازدید از این مطلب : 189
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 13 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست

الهی

من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی داردم

که تو در عرش کبریای خود نداری

زیرا من چو توی دارم

و تو چون خودی نداری



:: بازدید از این مطلب : 174
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 13 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست
آیا می دانی چرا خداوند شیطان را از در گاه خود راند و برای همیشه او را طرد کرد؟

چون فرمان خدا را برای سجده ی بر انسان اطاعت نکرد.

اما بی وفایی برخی آدمیان را بنگر که از خدا رو می گردانند و حلقه ی بندگی شیطان به گردن می آوویزند.!!!!!!



:: بازدید از این مطلب : 162
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 13 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست

يک شبي مجنون نمازش را شکست
بي وضو در کوچه ليلی نشست


عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود


سجده اي زد بر لب درگاه او
پُر ز ليلی شد دل پر آه او

گفت يا رب از چه خوارم کرده اي
بر صليب عشق دارم کرده اي

جام ليلی را به دستم داده اي
وندر اين بازي شکستم داده اي


نيشتر عشقش به جانم مي زني
دردم از ليلی ست آنم مي زني


خسته ام زين عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن


مرد اين بازيچه ديگر نيستم
اين تو و ليلیي تو... من نيستم


گفت اي ديوانه ليلايت منم
در رگ پنهان و پيدايت منم

سالها با جور ليلی ساختي
من کنارت بودم و نشناختي


عشق ليلی در دلت انداختم
صد قمار عشق يکجا باختم


کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل مي شوي اما نشد


سوختم در حسرت يک يا ربت
غير ليلی بر نيامد از لبت


روز و شب او را صدا کردي ولي
ديدم امشب با مني گفتم بلي


مطمئن بودم به من سر مي زني
در حريم خانه ام در مي زني


حال اين ليلی که خوارت کرده بود
درس عشقش بي قرارت کرده بود


مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو ليلی کشته در راهت کنم

مرتضی عبداللهی



:: بازدید از این مطلب : 184
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 13 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست

خواب من

شبي خواب ديدم با خدا كنار ساحل قدم ميزنم،رد پاي هردوي ما روي ساحل بود،وقت برگشتم و به گذشته نگاه كردم ديدم در موقع سختي تنها يك رد پا كناره ساحل است، پس به خدا گله كردم وگفتم:خدايا چرا در موقع سختي مرا تنها گذشتي، خدا لبخندي زدو گفت :فرزندم در آن موقع تو بر دوشه من بودي


شيطان را ديدم که سجده اي طولاني کرد

گفتم : ملعون مگر تو از درگاه خدا رانده نشده اي؟

گفت : من از بندگي معزولم او که از خدايي معزول نيست


عشق یعنی قلب های بی قرار

عشق یعنی اشک های انتظار

عشق یعنی محرم دل ها شدن

قطره بودن رفتن و دریا شدن

عشق یعنی دیدن خواب بهشت

خوبی وسرزندگی،منهای زشت

عشق یعنی معرفت مردانگی

در دل شب گریه و دیوانگی

عشق یعنی انتظار بی کران

گفتگو با مهدی صاحب زمان

عشق یعنی گنبد زرد رضا

در حریم دوست ذکر ای خدا


بندگي كن تا كه سلطانت كنند

تن رها كن تا همه جانت كنند

همچون سلمان در مسلماني بكوش

اي مسلمان تا كه مسلمانت كنند

خوي حيواني سزاوار تو نيست

ترك اين خو كن كه انسانت كنند

چون نداري درد درمان هم مخواه

درد پيدا كن كه درمانت كنند

بنده ي شيطاني و داري اميد

كه ستايش همچو يزدانت كنند!؟


التماس خدا شجاعت است

اگربرآورده شودحاجت است

اگربرآورده نشودحکمت است

التماس خلق خفت است

اگر برآورده شودمنت است

اگربرآورده نشود ذلت است



:: بازدید از این مطلب : 183
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 13 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست

 

من تو را دوست دارم.. ديگري تو را دوست دارد.. ديگري ديگري را دوست دارد.. و اين چنين است که ما تنهاييم..
 
 
وقتي کبوتري شروع به معاشرت با کلاغها مي کند پرهايش سفيد مي ماند، ولي قلبش سياه ميشود. دوست داشتن کسي که لايق دوست داشتن نيست اسراف محبت است
 
 
دل هاي بزرگ و احساس هاي بلند، عشق هاي زيبا و پرشکوه مي آفرينند
 
 
اما چه رنجي است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن و چه بدبختي آزاردهنده اي است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است
                                
 
چه قدر نشنيدن ها و نشناختن ها و نفهميدنها که به اين مردم آسايش و خوشبختي بخشيده است
 
 
اساسا ، خوشبختي فرزند نامشروع حماقت است. همه کساني که در جست و جوي خوشبخت بودن هستند بي خود تلاشي در بيرون از خويش نکنند اگر بتوانند " نفهمند" مي توانند " خوشبخت " باشند
 
 
با عشق زمان فراموش مي شود و با زمان هم عشق فراموش مي شود
 
 
به سه چيز تکيه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور مي تازد،با دروغ مي بازد و با عشق مي ميرد
 
 
دنياي عجيبي است کسي که تو را دوست دارد تو. دوستش نداري و کسي که تو دوستش داري او تو را دوست ندارد وکسي را هم که تو دوستش داري و او نيز تو را دوست دارد به رسم دين و آيين به هم نميرسيد
 
 
 


:: بازدید از این مطلب : 164
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 30 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست

love my EYES when u look into them,

I love my NAME when u say it,

I love my HEART when u love it,

I love my LIFE when u are in it.

چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم،

اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی،

قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی،

زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی.....

My heart is made 2 luv u, my lips are made 2 kis u, my eyes r made 2 c u, my

hands r made 2 hold u, evry part of me wants u, bcoz i was made just 4 u!!

قلبم برای دوست داشتن تو ، لبام برای بوسیدن تو ، چشام برای دیدن تو و دستام برای نگه داشتن تو بوجود اومدن؛ چون من فقط بخاطر تو ساخته شدم!!!!

A real friend
is one who walks in
when the rest
of the world walks out.

یک دوست واقعی اونی هستش که وقتی میاد

که تموم دنیا از پیشت رفتن.

 

life is a road and you are its passengers so , be careful about the value of your times , maybe you wont be in the road tomorrow

زندگی مثل یه جاده است ، من و تو مسافراشیم ، قدر لحظه ها رو بدونیم ، ممکنه فردا نباشیم

 

Live in such a way that those who know you but
don't know God will come to know God because they know you

چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند، اما خدا را نمی شناسند
به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند

 

waite for the one who is constantly reminding you how he cares a bout you & how much lucky he's to HAVE YOU

در انتظار کسی باش که بی وقفه به یاد تو بیاورد که تا چه اندازه برایش مهم هستی و نگران توست و چقدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد

 

We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم

 

don't wait until people are dead to give them flower

برای دادن گل به دیگران منتظر مراسم تدفین آنها نباشین

 

The hour of departure has arrived,
and we go our ways I to die and you to live.
Which is the better, only God knows
.

هنگام جدایی فرا رسیده است. هر کس به راه خود می رود
من می میرم و شما زنده می مانید. تنها خدا می داند کدام بهتر است



:: بازدید از این مطلب : 173
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 23 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یه دوست

بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی خردمند


آزادی متعلق به یک نفر نیست ، مال همه است . اسپنسر


آزادی باجی به مردم نیست ! چرا که مال و داشته آنهاست. ارد بزرگ


هرکس قادر به تملک و ارادۀ نفس خود باشد آزادی حقیقی را به دست آورده است . پرسلیس


آزادی تلاش خردمندانۀ آدمی در جستجوی علت حادثه هاست . هربرت مارکوزه


رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی . ارد بزرگ


آزادی این نیست که هرکس هرچه دلش خواست بکند ، بلکه آزادی حقیقی قدرتی است که شخص را مجبور به انجام وظایف خود می کند .ماکدونال


آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم بکنیم . ویکتور کوزن


حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر . جبران خلیل جبران



:: بازدید از این مطلب : 176
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 6 شهريور 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد